آیا گفتن آن اشکالی ندارد؟ 😀 چون دارم. مواقعی هست که از خانه ام عبور می کنم و با خودم فکر می کنم:باورم نمی شود خانه ای دارم که اینقدر منع، کننده من باشد!” من این خانه را برای همه طراحی و تزئین نکردم و همه آن را دوست ندارند. این برای من کاملاً خوب است. طراحی و تزیینش کردم برای من. (خب، من آن را با توجه به نیازهای مت طراحی کردم، اما آن را با در نظر گرفتن او تزئین نکردم، زیرا او واقعاً نمی توانست به دکور اهمیت دهد. 😀) اما همه چیز در این خانه – رنگ ها، آثار هنری، همه چیز – کاملاً منع، کننده عشق من به رنگ و شخصیت من است.
در ماه ژوئن، من در یک باشگاه کتاب بودم که جلسات هفتگی داشت. آ،ین جلسه ما هفته گذشته بود و در خانه من همدیگر را دیدیم. ما هشت نفر در گروه بودیم. یکی از آنها دوست عزیزی است که بارها به خانه من رفته است، اما شش نفر دیگر قبلاً به خانه من نرفته بودند.
هفته قبل، یکی از آنها اشاره کرد که برای ملاقات در خانه من هیجان زده است، زیرا او وبلاگ من را دیده و مشتاقانه منتظر است تا شخصاً خانه را ببیند. چند نفر دیگر کنجکاو بودند و می خواستند وبلاگ را نیز ببینند، بنابراین من به آنها گفتم چگونه من را آنلاین پیدا کنند و آنها بلافاصله در مورد تمام رنگ های خانه من نظر دادند.
بنابراین هفته گذشته، ما در ساعت 19:00 ملاقات کردیم، و در حالی که برنامه عادی ما این بود که از ساعت 7:00 تا 8:30 بعدازظهر ملاقات کنیم، هفته گذشته قبل از اینکه حتی به بحث کتاب خود برسیم، حدود یک ساعت در خانه گشتیم. باید اعتراف کنم که برای من بسیار سرگرم کننده بود. من همیشه دوست دارم خانه ام را به افراد جدید نشان دهم و واکنش آنها را به پروژه های مختلفی که تکمیل کرده ام ببینم. و هر بار که این کار را انجام می دهم، عشق و قدرد، دوباره ای نسبت به خانه ام به من می دهد. همچنین من را بسیار سپاسگزار می کند که وقت و فرصتی برای ایجاد خانه ای داشته ام که واقعاً منع، کننده باشد من و شخصیت من، در حالی که مت و نیازهای او را برآورده می کنم.
رسیدن به این نقطه که خانهای دارم که دوست دارم در آن میزبان مردم باشم، سفری طول، بوده است و سالها فکر میکردم هرگز به اینجا نخواهم رسید. برای سالهای متمادی، بخشهای اصلی «عمومی» خانه در حال ساخت بودند یا در مراحل مختلف تکمیل (یا دقیقتر، تکمیل نشدن) بودند که هر بار که ،ی به جلوی در میآمد، دلم میگرفت. امیدوارم فقط یک فروشنده یا یک تحویلدهنده باشد و احساس نکنم ،ی را به داخل دعوت کنم.
به روزهای اول زندگی در این خانه فکر می کنم، زم، که سعی می کردم به آنچه داشتیم بسنده کنم…

و هنگامی که چیزی که داشتیم کاملاً کار نکرد، سعی کردم با برخی از اقلام فروشگاه صرفه جویی پر کنم.

اما صرف نظر از مرحلهای که خانه در آن قرار داشت، من در ده سال گذشته هر روز از این خانه سپاسگزار بودهام – از این که سقفی بالای سرمان داشتیم و سپاسگزارم که وام مسکنی کم داشتیم. و ما را فقیر خانه نکرد. اما چیز بسیار متفاوتی در مورد شکرگزاری برای سقف بالای سرمان وجود دارد، در حالی که وقتی ،ی در ورودی را می زند، هول می کنیم، و در نهایت داشتن این خانه که در آن همه فضاهای “عمومی” (و حتی مناطق خصوصی تر، مانند اتاق خواب ما، سالن بدنسازی خانگی، و حمام اصلی) همگی تمام شده، قابل استفاده و قابل استفاده در هنگام مراجعه افراد جدید هستند.
چیزی بسیار متفاوت در مورد داشتن “فقط کاری کن که کار کنه” اتاق نشیمن که در ع، های بالا با آن شروع کردیم و داشتن ”این واقعا شبیه من است” اتاق نشیمن که اکنون داریم.

این احساس شگفت انگیزی است که صدای ضربه ای را بشنوی یا از مردم بخواهیم بیایند و احساس وحشت یا ترس نداشته باشند زیرا قرار است این را ببینند…

اما در عوض، برای احساس هیجان از اینکه قرار است این را ببینند…

و داشتن خانه ای که در نهایت قابل ارائه باشد، و خانه ای که واقعاً دوستش دارم، به من کمک کرده تا بیشتر درباره خودم بیاموزم. هرگز خودم را مهماننواز نمیدانستم. من همیشه متقاعد شده ام که دیگران از آن موهبت مهمان نوازی برخوردارند، اما من اینطور نیستم و احتمالا هرگز نخواهم داشت.
اما معلوم شد که من عاشق داشتن مردم در خانه ام هستم! من دوست دارم مردم را ببینم که از خانه ما استفاده می کنند و از آن لذت می برند. من هرگز نمی دانستم که قبلاً به مهمان نوازی علاقه دارم، اما همانطور که معلوم شد، این واقعیت که هرگز در خانه ای زندگی نکرده ام که از آوردن مردم به آن راحت باشم، من را در خود نگه داشته است.
پس منظور من چیست؟ من نمی دانم. 😀 من همین هفته گذشته آن تجربه را داشتم و می خواستم به اشتراک بگذارم. اما واقعاً من می خواهم این یک تشویق باشد. من می دانم که بسیاری از شما هستند که مرتباً به من سر می زنند و در حال انجام تعمیرات و بازسازی طول، مدت هستند. برخی از شما به زندگی در خود اشاره کرده ایددر حال پیش رفتخانههایی که سالها در میان ساختوساز و بازسازی هستند، و برای برخی از شما ده سال یا بیشتر از آن میگذرد. من فقط می خواهم شما را تشویق کنم که ادامه دهید. من تقریباً ده سال است که روی این خانه کار می کنم، و فقط در یکی دو سال گذشته بود که بالا،ه احساس کردم من خانه ام را دوست دارمو من دوست دارم مردم در خانه ام داشته باشند.
بنابراین بدون توجه به مدت زم، که در آن کار کرده اید، از آن پروژه ها دوری کنید. برای داشتن خانهای که دوست دارید و واقعاً شما را منع، میکند، به کار خود ادامه دهید – خانهای که باعث میشود با شنیدن صدای ضربهای غیرمنتظره، درب ورودی را کاملاً باز کنید، یا خانهای که شما را برای داوطلب شدن در زم، که باشگاه کتابتان نیاز دارد هیجانزده کند. مک، برای ملاقات انگار برای همیشه طول کشید تا به اینجا برسم. خیلی وقتها بود که میخواستم تسلیم شوم، و فصلهای زیادی بود که احساس میکردم هرگز به خط پایان نخواهم رسید. اما اکنون که در این سمت هستم و به خانهای رسیدم که واقعاً دوستش دارم، میتوانم ببینم که ارزشش را داشت. و برای شما نیز خواهد بود! پس ادامه بده!

Addicted 2 Decorating جایی است که من سفر DIY و تزئین خود را به اشتراک میگذارم و رویه فی،ر 1948 را که من و همسرم، مت، در سال 2013 ،یدیم، بازسازی و تزئین میکنم. کار روی خانه توسط خودم شما میتونید اینجا در مورد من بیشتر یاد بگیرید.
منبع: https://www.addicted2decorating.com/i-love-my-،me.html?utm_source=rss&utm_medium=rss&utm_campaign=i-love-my-،me